ایلیا ایلیا ، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

ايليای من

ایلیا و بابایی

بابایی(پدر بابامهدی)مهربون ترین بابایی دنیا و بهترین دوست ایلیاست   بابایی عاشق بچه هاست؛ایلیا هم که دیگه ته تغاریه بابایی و مامانی طبقه ی بالای خونمون زندگی می کنن بابایی بازنشسته است و بیشتر وقتشو تو خونه است  برای همین کلی با ایلیا بازی میکنه و ایلیا هم عاشق بابایی شه و تا صدای خودش یا ماشینشو میشنوه میره سمت پله ها  گاهی هم گریه میکنه و خلاصه به شکلی خودشو میرسونه به بابایی از وقتی هم که هوا خوب شده بیشتر وقت باهم میرن تو حیاط و به گلها ی بابایی آب میدن  من وپسرم ظهرا برای نهار میریم بالا  ایلیا هم کلی شیرین کاری میکنه و به قول خودش پ...
27 خرداد 1394

اولین مسافرت ایلیا ...

بابامهدی یه روز که از سر کار اومد خونه گفت قراره ششم خرداد بریم شمال  در بندر انزلی ویلا هم رزرو کرده بود  و مامان کلی خوشحال شد چون عاشق شماله از آتا و آنا هم خواهش کردیم تا با ما بیان  مسافرت ما بعدازظهر روز سه شنبه پنجم خرداد شروع شد  سعی کردیم مسافت های کوتاه و نزدیک به هم رو انتخاب کنیم تا پسرم زیاد تو ماشین اذیت نشه آخه تو ماشین حوصله اش سر میره چون نمیتونه شیطونی کنه خلاصه ...  اولین مقصد ما شهر سرعین در استان اردبیل بود  شهر آب گرمها ؛آب های معدنی و درمانی فقط یک شب اونجا بودیم  در ش...
24 خرداد 1394

تو هر روز بزرگتر می شوی...

تو هر روز بزرگتر می شوی و من مبهوت خلقت پروردگار ... چقدر خوب از پس همه کارهای کوچکی که برایت خیلی بزرگ هستند برمی آیی چقدر خوب همه مسائل بزرگ دنیای کوچکت را حل می کنی پسرک یازده ماهه ی من      تو هر روز بزرگتر می شوی و من در حیرت زیبایی خلقت خداوند ... عاشقانه نگاهت می کنم و در شیرینی و شادی تو غرق میشوم        چقدر بوی تنت را دوست دارم  چقدر نگاهت را دوست دارم خنده هایت ؛ کلمه های شیرین و شکسته و بسته ؛ شیطنت هایت ؛ دست و پای کوچکت ؛ چهاردست و پا رفتنت ؛ ایستا...
8 خرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ايليای من می باشد